بیکارها، بنا به تعریف، هیچ چهرهای ندارند. باید که مایهی شرمساری باشد چهرهای نداشتن.…
ادامهی مطلب
بیکارها، بنا به تعریف، هیچ چهرهای ندارند. باید که مایهی شرمساری باشد چهرهای نداشتن.…
ادامهی مطلباگر به هیچگاهستان میرفتم، میداشتم هر چیزی را که در بستر هیچ میخواستم: رؤیاهایی…
ادامهی مطلباگر میخواهید رنگ آبی بسازید قطعهای از آسمان بر دارید و در دیگچه بیندازید…
ادامهی مطلبدر درازای راهرویی درازِ دراز
به قدم زدن ادامه میدهم.
روبرویم
پنجرههایی بهتانگیز
در …
رو به آسمانهایی که تابناکتر بودند
دماغه کشتیها را به پیش برد؛
در آستان …
کوتاه، درباره شاعر: شاعری مایایی، متولد ۱۹۵۲، که شاید نامآشناترین شاعر گواتمالا باشد. اشعارش…
ادامهی مطلبدر مرگ آرمیدهای، و من در مرگ میآرامم. تو کشتهی یک تیری، من مسمومِ…
ادامهی مطلببر ساحل ناپیدا، سپید مثل کبوترها، در نیمروز گرفتار عطش بودیم ما؛ آب شورمزه…
ادامهی مطلبشعر مرا پلیفونیک نامیدهاند، که مقصودشان این است که من همیشه پر بودهام از …
ادامهی مطلبسرفراز در باران
سرفراز در باد
سرفراز در برف و گرمای تابستان
تندرست است …
شفاف تر
از این آب که میچکد
از میان انگشتان به هم گره کردۀ …
عقل می گوید
که دیوانگیست
عشق می گوید
همانی که هست
هشیاری می گوید…
.نوبتِ کارِ شبگردیها و خودکشیها
.گاهِ بوفها و مِهِ نیمۀ ماه
خدا هم به …
بیا درباره فلسفه حرف نزنیم، رهایش کن، ژان.
یک خروار کلمه، یک خروار کاغذ، …