[podcast]http://www.poets.ir/voice/Gelman.mp3[/podcast]
با گفتن از آنکه این زن، دو زن بود
هیچ نگفتهام
باید دوازده …
[podcast]http://www.poets.ir/voice/Gelman.mp3[/podcast]
با گفتن از آنکه این زن، دو زن بود
هیچ نگفتهام
باید دوازده …
مرگ از در درآمد با یادآوریاش
نبرد را دوباره از سر خواهیم گرفت
دوباره …
باید ذهنی زمستانی داشت
تا بتوان شبنم یخ زده
و شاخه ها را
از …
من این قلعه ای را که تو بودی، بیابان خواهم نامید
این صدا را …
در پاریس خواهم مرد به رگبار باران
به روزی که اینک به خاطر میآورم…
هرگز نخواستی ای یار،
تا به قالبی درآیی
که عشق الهیام تصور کردهاست.
چنان …
پس از تو به خودم نگاه کردم. دور چشمها چین و چروکِ شاد.…
ادامهی مطلب نباید به هم بگوییم:
«آخ، میبخشی، تصادفی بِت خوردم.»
برعکس،
«ممنون که لمسم کردی!»…
عطر تو بر من
روزهای بسیار،
و روزهای بسیار
خودم را دوست میدارم.…
بودن در هر دم
در ظلمت دهان،
آن خاطرهی متراکم
که آماس میکند
چنان …
آه دهانی بودن
معصوم مثل کسی که بیقصد خوابیده در مهمانی
بگذار گاز بوسه …