کلماتِ آبستن،
افسانهوار به ذات،
وعدهی معناهای ممکن،
آيينها،
آیهها،
آینهها،
آریانهها.
خطایی کوچک…
ادامهی مطلبکلماتِ آبستن،
افسانهوار به ذات،
وعدهی معناهای ممکن،
آيينها،
آیهها،
آینهها،
آریانهها.
خطایی کوچک…
ادامهی مطلببر مرز میایستیم
اسلحه بر دوش
برای برادرانمان برای شما
طناب ضخیم هوا را …
خدایا،
تو این را میدانی
که غم نیز، چون شادی
ارتباط برقرار میکند.
حتی …
شهرِ شهرهاست
برلین
مغازهای عظیم.
اگرچه بختِ یافتنِ یک چتر
تا بر تو بگسترد…
خیره و شگرف است که چگونه مرا میکشد بامداد
اگر نتوانم همیشه و اینک…
آسیبپذیر: حیات حقیقی
چنان شعری در آستانهی میلاد،
حقیقی.
آسیبپذیر: زندگی،
کنارههایش: مالامال اشتیاق،…
هیچ از پرندگان نمیدانم.
تاریخ آتش را نمیشناسم.
باور دارم اما
که تنهاییام
باید …
برمیگردم تا نظر کنم به آفتاب
و مانعم میشوند عشق من!
باید برویم
پوشیده …
بر درگاهت صدایت کردم.
نبودی.
تیغ سفر شرحه شرحهات کرد.
چهکسی برمیگردد وقتی تو …
پرندهای کوچک،
کوچکتر از یک مشت
بر درخت گیلاس،
ناماش لکهی گل و لایایست…
پنجره را که باز میکنم
بالهایش را به هم میزند
و دور میشود
ولی …
حقیقت ندارد که هر پرنده آواز خود را دارد،
پرندگانی هستند که آواز نمیخوانند…
وقتی اشیا را به خاطر میآوریم
یک رشته سیم به صدا در میآید.
زنی …
چه کسی تاریخ ابر را مینویسد؟
ابر
که هیچکجا زندگی نمیکند
و چیزی در …