بر مرز میایستیم
اسلحه بر دوش
برای برادرانمان برای شما
طناب ضخیم هوا را گره میزنیم
از فریادی شکسته
از مشتهای گرهکرده
زنگی قالب بستهاست
زبانی
خاموش بر منظر
سنگهای زخمی اقامهی دعوا میکنند
رود مقتول اقامهی دعوا میکند
ما بر مرز میایستیم
بر مرز میایستیم
ایستاده بر مرزی
به نام دلیل
چشم در آتش میدوزیم و
نعتِ مرگ میگوییم.