پر بکش رویای من،
پرواز کن از فراز دشتهای منجمد
از فراز هیزم درختان …
چشمانت
آه
میدرخشد چشمانت
به رنگِ میلاد.…
چون یک ساعت شنی
چون یک ساعت شنی
موسیقی در موسیقی
میافتد.
اندوهگینم در شبِ دندانهای گرگ.
میافتد …
سایه من
جنگلی از موسیقی
این چشمها
این چشمها
تنها برای سنجش غیاب
خود را میگشایند.…
زخم خاطرات
اندوه که محو میشود
خاطرات باز میگردند.
هریک به خامهی خویش
زخممان میزند.…
انتظار
سکون
قصد است.
میتوان مانع سفر شد،
ولی که میتواند
منتظر را
باز دارد …
آنچه میگذرد به جا خواهد ماند
آنکه میمیرد
به ایده بدل میشود.
به مردگانت اندیشه کن.
در هر واژه
دو …
یک سنگ قبر
اینجا، خورشید آرمیده است
خالق بامداد
که به روز، نور بخشید
و عصر را …
عشق ورزیدن
بر دروازههای شهری ناشناس
بر دروازههای شهری ناشناس زنی نگهام داشت
از اوخواستم: بگذار بگذرم،
من فقط به …
یک ترانهی ایرلندی
صدايی بر آبها
صدايی بر بادها میچرخد و میگريد:
«آی! چه بادیان اين بادا…
حوصله تو رو ندارم
اونور ستارههای قشنگ…
چی؟
ها… گفتم ازم نخواه هی تو چشات نگا کنم.
چی؟…