باد پاییزی.
دو بشقاب،
طرحشان فرق میکند.…
یکی از آن همه
یک غروب،
گوشهی اتوبوس ایستادهبودم،
منتظر ایستگاه شمارهی دو.
مرد ایستاده هم منتظر بود.…
باران بر خزه ها
باران بر خزهها
بیصدا
روزهای شادِ رفته را
یادآوری میکند.…
نامه
زنی
نامهای میخواند
در نور ماه.
شکوفههای گلابی.…
به هنگام روز
به هنگام روز
یا که شب
همیشه نوری
در اندرون دارم.
به هنگامهی غوغا …
بوسه
فرقی نمیکند چه هستیم و که هستیم
مرا ببخش
بازم گردان
تن لالام
یک گُل.
نه دور از شب
تن لالام
خود را میگشاید
بر اضطرار ظریف …
باید یاد بگیریم قدم بزنیم
برای همین تصمیم گرفتم
کنار تو گام بردارم.
یک روز، شاید یک ماه
یا …
پول
اشک میریزی
اشک میریزی
پای فریاد.
میگشایی
دریچهی آرزوهایت را
و غنیتری
از شب.…
پنجره را خواهم گشود
بوس و کنارمان خیلی طول کشید
تا مغز استخوانمان به هم عشق ورزیدیم
صدای …
وداع
میروم.
وادارم نکردی رنج بکشم
پس لزومیندارد
انتظار نفرتم را داشته باشی،
که هدیهای …
تنها با ماه
ميان گلها،
تنها با جام شرابام،
تنها مینوشم.
جامم را بالا میبرم و
از …