بایگانی نوشتههای فدریکو گارسیا لورکا
احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
براى گلوريا خينه و فرناندو دولس رىيوس
سبز، تويى كه سبز مىخواهم،
سبز ِ …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
غولآسا پيكرى داشت و
كودكانه صدايى.
هيچ چيز به تحرير صداى او مانند نبود:…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
در انار ِ عطرآگين
آسمانى متبلور هست.
هر دانه
ستارهيى است
هر پرده
غروبى.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پنجرهى مهتابى را بستهام
چرا كه نمىخواهم زارىها را بشنوم.
با اين همه، از …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
در شب آرام
كودكان مىخوانند.
جوبارهى زلال،
چشمهى صافى!
كودكان:
در دل خرّم ملكوتيت…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
(آيا لوسى ِ من پا در جويبار نهاده بود؟)
سه سپيدار گشن
يك ستاره.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پهناب گوادل كوير
از زيتونزاران و نارنجستانها مىگذرد.
رودبارهاى دوگانهى غرناطه
از برف به …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
اگر مُردم
در ِ مهتابى را باز بگذاريد.
كودك پرتقال مىخورد.
[از مهتابى خود …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
براى كونجيتا گارسيالوركا
ماه به آهنگر خانه مىآيد
با پاچين ِ سنبلالطيباش.
بچه در …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
دلال گُل
سبدش را با خود به باغ برد
و با انبوه ِ عطرهايش…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
دريا خنديد
در دور دست،
دندانهايش كف و
لبهايش آسمان.
– تو چه مىفروشى…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
ترانهيى كه نخواهم سرود
من هرگز
خفتهست روى لبانم.
ترانهيى
كه نخواهم سرود من …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
از بندرگاه «الويرا»
برآنم كه عبورت را ببينم
تا به نامت بشناسم
و به …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
پهنهى زيتونزار
همچون بادزنى
بسته مىشود و مىگشايد.
بر فراز زيتونزار
آسمانى فروريخته،
و …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
فرياد
در باد
سايهى سروى به جاى مىگذارد.
[بگذاريد در اين كشتزار
گريه كنم.]
…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كمانداران ِ عبوس
به سهويل نزديك مىشوند.
گوادل كوير بىدفاع.
كلاههاى پهن ِ خاكسترى…
ادامهی مطلب