غروب

غروب


(آيا لوسى ِ من پا در جويبار نهاده بود؟)

سه سپيدار گشن
يك ستاره.

سكوت فروخورده‌ى غوكان
تور نازكى را ماند
سوزن‌دوزى شده به نقش‌هاى سبز.

كنار رود
درختى خشك
خود را شكوفا شده مى‌يابد
با دواير درهم.

و رؤياهاى من بر آب
به سوى دخترى از غرناطه مى‌گريزد.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.