ترانه‌ی ناسروده

ترانه‌ی ناسروده


ترانه‌يى كه نخواهم سرود
من هرگز
خفته‌ست روى لبانم.
ترانه‌يى
كه نخواهم سرود من هرگز.

بالاى پيچك
كرم شب‌تابى بود
و ماه نيش مى‌زد
با نور خود بر آب.

چنين شد پس كه من ديدم به رؤيا
ترانه‌يى را
كه نخواهم سرود من هرگز.
ترانه‌يى پُر از لب‌ها
و راه‌هاى دوردست،
ترانه‌ى ساعات گمشده
در سايه‌هاى تار،
ترانه‌ى ستاره‌هاى زنده
بر روز جاودان.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.