میترسم اجازهی بودن دهم
به آنکه هرگز نبوده است
نوشیدن در سکوت
در درون …
محزون وقتی میخواهم و وقتی نمیخواهم. محزون وقتی با تنی و وقتی نه. محزون …
ادامهی مطلبآه تنهایی ورزاها در کشتزار،
آه تنهایی انسان در خیابان!
در میان ماشینها، قطارها، …
نه، نمیشود خوابید…
هرچه سکوت جوانتر
خصالِ ندامتِ خاکسترین، پرطنینتر.
در اتاق قدم میزنم …
کوتاهی عمر
بهترین خصیصهی آدمیست
اینکه محو میشود
یکبار برای همیشه.
مرده از آغاز …
دست میکشم از همه چیز
جز از تنهایی خویش.
در آن سکونت میکنم.
زمین …
ساعتی پس از نیمهشب…
خروس میخواند…
به فریادم میرسد و
کابوسهایم را میرماند
که …
باد پاییزی.
دو بشقاب،
طرحشان فرق میکند.…
یک غروب،
گوشهی اتوبوس ایستادهبودم،
منتظر ایستگاه شمارهی دو.
مرد ایستاده هم منتظر بود.…
باران بر خزهها
بیصدا
روزهای شادِ رفته را
یادآوری میکند.…
زنی
نامهای میخواند
در نور ماه.
شکوفههای گلابی.…
به هنگام روز
یا که شب
همیشه نوری
در اندرون دارم.
به هنگامهی غوغا …