ساعتی پس از نیمهشب…
خروس میخواند…
به فریادم میرسد و
کابوسهایم را میرماند
که سومین شمع روبرویِ من
به هرحال، تنها تکراریست
از دو شمعی که پیشتر سوختهاند.
آنها سوختند
با نوری که کم میشد و کمتر میشد
سردرگریبان فروبرده
آنسان که تنها
در دورخ فرو مینشستند.
آنوقت، شیطان میتوانست
بهراحتی مسخ شود
به هیئت فرشتهی نور
بال در آورد و
اینجا ظاهر شود.
آه ای خروس، بخوان،
بخوان.
دوستت دارم.