میخواهم در صدای مرددت امروز
انعکاسها را بشنوم.
چیزی به من بگو
با کلماتی …
یک گُل.
نه دور از شب
تن لالام
خود را میگشاید
بر اضطرار ظریف …
برای همین تصمیم گرفتم
کنار تو گام بردارم.
یک روز، شاید یک ماه
یا …
اشک میریزی
پای فریاد.
میگشایی
دریچهی آرزوهایت را
و غنیتری
از شب.…
بوس و کنارمان خیلی طول کشید
تا مغز استخوانمان به هم عشق ورزیدیم
صدای …
میروم.
وادارم نکردی رنج بکشم
پس لزومیندارد
انتظار نفرتم را داشته باشی،
که هدیهای …
ميان گلها،
تنها با جام شرابام،
تنها مینوشم.
جامم را بالا میبرم و
از …
پر بکش رویای من،
پرواز کن از فراز دشتهای منجمد
از فراز هیزم درختان …
آه
میدرخشد چشمانت
به رنگِ میلاد.…
چون یک ساعت شنی
موسیقی در موسیقی
میافتد.
اندوهگینم در شبِ دندانهای گرگ.
میافتد …
این چشمها
تنها برای سنجش غیاب
خود را میگشایند.…
اندوه که محو میشود
خاطرات باز میگردند.
هریک به خامهی خویش
زخممان میزند.…
سکون
قصد است.
میتوان مانع سفر شد،
ولی که میتواند
منتظر را
باز دارد …