میخوای بدونی به چی میگن کار؟
بهت میگم کار چیه:
کار، کاره.
بیدار میشی. …
تو سالن سینما
تو سالن سینما
به پرده لبخند میزنی
بازیگره هم بهت لبخند میزنه.
شما دو …
نامزدی
بهار، عشاق بیوفا را به پرسه میخواند
میگذارد پرهای آبی، زمانی دراز در اهتزاز …
خطر را دوست داشتی
دلش
یک نامه
آی ریشهی کوچک یک رویا!
نگاهم میداری اینجا
که خون، مرا به تحلیل میبرد…
اگر
عاشقت میشدم، اگر فرشته نبودی
میبلعیدم تنت را و
خاک را وجب به وجب …
فصل تازه
در کتابی
که حافظهی من است…
در صفحهی نخست
فصلی که اولین بار
تو …
بازی
برف آب میشود
و ده
پر از بچهها.…
در بوران برف
صندل حصیری تا نیمه فرورفته
در یک دریاچهی قدیمی
در بوران برف.…
مرثیه
برف سیاه از پشتبامها فرو میبارد
انگشت سرخی سرریز میشود بر پیشانیات
دانههای آبی …
کاش من هم
برف افسونکار، برف افسونکار
میوزی، میوزی به هرکجا
کاش من هم میتوانستم
پر بگشایم …
زمستان دیگر نخواهد رفت ؟
باران و باد، باد و باران
تابستان بر خواهد گشت؟
باران روی خانهها، در …
سکوت
رد پایی بر برف
گرداگردم برف نجوا میکند
کفشهای چوبیام
پشت سرم،
چالههایی در برف به جا میگذارند…
در ساعات تاریک
زن با یارش حرف میزندکه خواب و بیدار است
در ساعات تاریک
با کلماتی …