برف افسونکار، برف افسونکار
میوزی، میوزی به هرکجا
کاش من هم میتوانستم
پر بگشایم سبکبال در هوا.
مثل ستارهی یکییکدانهی بلوری
باید روی خودم جمع شوم، بوزم
نزدیک، نزدیکتر
به دلدارم
که از دل برف میآید.
باید پربگشایم تا عشقم
مثل دانهی برفی در بوران
باید بمیرم
باید بمیرم
روی لبهایش که داغ داغند.