اى راه
اى راه دور
راه سنتومه!
نمىبايست چنين دور مىبودى
نمىبايست
اما هستى.…
شكوه جزيرهى من
كيست به دريا كناران
كه مىگريد همه روز و
فرسوده از گرسنهگى به سوى …
مقدمه بر شعر آمریکای سیاهان
…چرا كه شعر
گفتار حكمتآميز ِ خون است،
آن درخت گلگون ِ درون انسانى…
همچون کوچهای بیانتها | مقدمه
نه آسمان نه زمین | اُکتاویو پاز
به دور از آسمان
به دور از نور و تيغهاش
به دور از ديوارهاى …
عملههای جادهی فلوريدا
دارم يه جاده مىسازم
تا ماشينا از روش رد شن،
دارم يه جاده مىسازم…
فراسوی عشق | اُکتاویو پاز
همه چيزى مىهراساندمان:
زمان
كه در ميان پارههاى زنده از هم مىگسلد
آنچه بودهام …
باد و آب و سنگ | اُکتاویو پاز
آب سنگ را سُنبید
باد آب را پراکند
سنگ باد را از وزش بازداشت.…
مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس
دنیای رویای من
من در رؤياى خود دنيايى را مىبينم كه در آن هيچ انسانى انسان ديگر …
ادامهی مطلببگذارید این وطن دوباره وطن شود
بگذاريد اين وطن دوباره وطن شود.
بگذاريد دوباره همان رؤيايى شود كه بود.
بگذاريد …
سيگار نيفروخته
ممكن است امشب بميرد
با سوختهگى سينهى كُتش از آتش گلولهيى.
هم امشب
به …
براى كشيدن يک پرنده
پيغام
درى كه يكى وازش كرده
درى كه يكى پيشاش كرده
صندلىيى كه يكى روش …