راه ِ دور

راه ِ دور


اى راه
اى راه دور
راه سن‌تومه!
نمى‌بايست چنين دور مى‌بودى
نمى‌بايست
اما هستى.

اى راه دور كشتكارى
اى راه بريده در پيكر!
نمى‌بايست خونين باشى
نمى‌بايست
اما هستى.
پيكر خفته‌گان از خود مى‌رود
در كومه‌ى تنگ،
آنان مى‌بايست ديگر گونه وضعى داشته باشند
مى‌بايست
اما ندارند.

اى راه ِ چنين صعب و چنين دور
چنين دور از سن‌تومه،
تو مى‌بايست بازگشتى داشته باشى
مى‌بايست
اما ندارى.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.