من در رؤياى خود دنيايى را مىبينم كه در آن هيچ انسانى انسان ديگر را خوار نمىشمارد
زمين از عشق و دوستى سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاههايش را مىآرايد.
من در رؤياى خود دنيايى را مىبينم كه در آن
همهگان راه گرامى ِ آزادى را مىشناسند
حسد جان را نمىگزد
و طمع روزگار را بر ما سياه نمىكند.
من در رؤياى خود دنيايى را مىبينم كه در آن
سياه يا سفيد
– از هر نژادى كه هستى –
از نعمتهاى گسترهى زمين سهم مىبرد.
هر انسانى آزاد است
شوربختى از شرم سر به زير مىافكند
و شادى همچون مرواريدى گران قيمت
نيازهاى تمامى ِ بشريت را برمىآورد.
چنين است دنياى رؤياى من!
تنها بهشت اینگونه هست!!