احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
افروخته يك به يك سه چوبهى كبريت در دل ِ شب
نخستين براى ديدن …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
اين عشق
به اين سختى
به اين تُردى
به اين نازكى
به اين نوميدى،…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
دنيا پر از چالههاى بزرگ خونه
اين همه خون ِ پخش و پلا چى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
مادر مىبافه
پسر مىجنگه
به نظر مادره اين وضع خيلى طبيعيه.
– پدره چى؟ …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
«- آهاى پسر
تُفدونا رو پاكشون كن:
تُفدوناى ديترويت
شيكاگو
پالم بيچ
و آتلانتيك …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
چه دور
چه دور از دسترس است
آفريقا.
حتا خاطرهيى هم زنده نمانده است…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
صابخونه، صابخونه
سقف چيكه مىكنه،
اگه يادت باشه هفتهى پيشم
اينو بت گفتم.
صابخونه، …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
صخرهها و ريشههاى سرسخت درختها
ديوارههاى سربرافراشتهى كوهها
چيزهاى نيرومندى است تا دستهايم را …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
معنى ِ خاك
چون معنى ِ آسمان
سرانجامى گرفت.-
برخاستيم
به رودخانه رفتيم
آب …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
چهرهى خنك و خاموش رود
از من
بوسهيى خواست.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
درهاى سال باز مىشود
همچون درهاى زبان
بر قلمرو ناشناختهها.
ديشب با من به …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
در دستهاى خود مىگيرد نور
تل سفيد و بلوط سياه را
كوره راهى را …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
باريده باران
زمان به چشمى غولآسا ماند
كه در آن
انديشهوار
درآمد و رفتيم.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
نورى هست كه ما
نه مىبينيمش نه لمسش مىكنيم.
در روشنىهاى پوچ خويش مىآرامد…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
تابناك و گشاده دست، فلق خُرد بهارى
تابناك و گشاده دست با هزار چشم …
ادامهی مطلب