تودهى كوچك
بىشمشير و بىگلوله مىجنگد
براى نان ِ همه
براى نور و براى …
كافى نيست…
عفيف و بىپيرايه
اندك سخن بود
و آفرينش را تسبيح مىگفت.
اما چندان كه …
روز ِ سبز
روز ِ سبز ِ سوزان،
شيبى دلپذير و بر آن
جاى جاى
زنگولهها و …
تقديس
زير كبودهها، در نخستين ماه بهار
پرندهگان و جنگجويان
بر گذارى ِ آئين قداس …
آب
كفى آب بر صخره،
كفى آب
صافى شده از سكوت و
از مراقبهى پرندهگان…
دوشيزگان ِ تگرگ
دوشيزهگان ِ تگرگ
در كناره
در كار ِ گرد آوردن نمكاند.
آنان، از آن …
نمازخانهى سپيد
نمازخانهى سپيد بر دامنه
رو در آفتاب
از مَزغل
آتش مىكند.
و در سراسر …
لوح گور
شيردلى سرفراز
بر خاك افتاده است
خاك مرطوب در خود جايش نمىدهد
كرمهاى حقير …
اينجا، نور…
زنگار
با سنگ مرمر
چه تواند كرد؟
يا غُل و زنجير
با توفان
يا …
بنا
– آن خانه را چه گونه پى خواهند افكند؟
درهايش را چه كسى بر …
ميعاد
اينجا
پرندهگان نمىخوانند
ناقوسها خاموشند
و يونان نيز
لب فرو بسته
با تمامى ِ …
و يك لبخند
شب هيچگاه كامل نيست
هميشه چون اين را مىگويم و تأكيد مىكنم
در انتهاى …
سنگنبشتههاى گور
«براى آن كه زندهگان به زندهگى انديشه كنند، سنگنبشتهى گور يكى از كهنترين انگيزههاست. …
ادامهی مطلببوسه
نيمگرم هنوز از رخت و پخت ازاله
بربسته چشم مىجنبى
هم از آن دست …
براى مثال
مگر نه چنين است كه همواره
روزها تهى از عشق است
هر سپيدهدم نابخشودنى…
چشمانداز ِ عريان
چشماندازى عريان
كه ديرى در آن خواهم زيست
چمنزارانى گسترده دارد
كه حرارت تو …