عفيف و بىپيرايه
اندك سخن بود
و آفرينش را تسبيح مىگفت.
اما چندان كه شمشير
چون صاعقهيى بر او فرود آمد
به گونهى شيرى غريد.
اكنون
تا از حقيقت سخن به ميان آرد
صدا كفافش نمىدهد
لعنت و نفرين كفافش نمىدهد:
براى بيان حقيقت
كنون
او را
تفنگى مىبايد