بوسه

بوسه


نيم‌گرم هنوز از رخت و پخت ازاله
بربسته چشم مى‌جنبى
هم از آن دست كه ترانه‌يى پادرزاى جنبد
نا يافته شكل اما از همه سوى

بى آن كه به خطا روى
عطرآگين و گوارا
بر مى‌گذرى از مرزهاى تن‌ات

زمان را به گامى درنوشته
زنى ديگرى اينك
مكشوف جاودانه‌گى.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.