شكوه جزيره‌ى من

شكوه جزيره‌ى من


كيست به دريا كناران
كه مى‌گريد همه روز و
فرسوده از گرسنه‌گى به سوى مرگ مى‌رود؟
پا فرو برده به ماسه
در ساعات مشخص معلوم،
كيست كه انگشتان قطع شده دارد
و شبانش به روزهاى هرگز نديده
در پيچيده است؟

– منم.

كيست كه چشمانى دارد خيس
از تحقير شده‌ترين خون
از كُشنده‌ترين درد
از خشكيده‌ترين مرگ؟
كيست آن هزار بار به فروش رسيده
هزار بار و بيش به قتل آمده
كرورها بار ريشخند شده مَرد؟

– منم.

كيست كه ديگر بار در حال تولد است
در خوكدانى ِ آلوده‌يى
كه مى‌خواهد چنگ فروبرد
در صبح روشن و
بر آن است كه ويران كند
ماه‌هاى شب دغلكار را؟

– منم.

كيست آن كه سر ِ فرياد كشيدن دارد
تا حد ِ بر دريدن ِ گلويش،
كيست آن پيش از وقت مرده كه در كار است
تا بى‌اجازه دوباره به جهان آيد؟

– منم.

منم كه در كار تجديد حياتم
از خشكيده‌ترين مرگ
از كشنده‌ترين درد
از بى‌درمان‌ترين نوميدى،

– من.

مبادا كسى متهمم كند
كه اسرار آميز باقى مانده‌ام…
من جز اين نكرده‌ام كه وفادار بمانم
به سبز ِ آرام سرزمينم
و به بهار ِ محقق
سپيده‌دم‌هاى بى‌ارباب.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.