عشقت به تاریکی میکشد ستارهام را
و ماه به بالا بلند میشود در زندگانیام.…
در دوزخ
چه زیباست دوزخ، آه!
کسی از مرگ سخن نمیگوید
بر جامهای زمین بنا میشود…
در مسیر…
باید دست برداری از راه قدیمیات
وقیح است راه تو:
مردان با نگاههای هیز …
گربهی بخت
یه گربهی بخت تو بغل دارم
که رشتههای بختو میریسه.
گربهی بخت، گربهی بخت…
شب که میرسد
شب که میرسد
میایستم روی پلکان و
گوش میکنم،
ازدحام ستارگان در باغ و…
شومینههای سرزمینم
درختی دیدم بلندتر از همهی درختان
پراز میوههای دوردست کاج.
کلیسایی بلند با درهای …
در سکوت
شمعی در طاقچهی پنجره ایستاده
آرام آرام میسوزد و میگوید
کسی اینجا مردهاست.
چند …
آب و آتش
زن نیستم، نهزن-نهمردم!
کودکم،
یک صفحهی کاغذ، یک تصمیم بزرگ.
شمایل خندان خورشیدی سرخ…
نامههایی از خواهرم
نامههایی از خواهرم
چه میتوانند بگویند نامهها
وقتی تو را میبینم؟
آیا گیسوانت آرام …
روح من
روح من لباسی بود به رنگ آبی آسمان
روی صخرهای گذاشتم آن را
کنار …
ژرفای سایه
عطر یاسمنها
برق شبهای تابستان
از جنس طلای تیره
بر صیقل آیینه خلیج
و …
خط تنهای اسکی
یک خط تنهای اسکی
گریزان
تا به اعماق جنگل
یک خط تنهای اسکی
پیچان …
جلودار تمامی بادها
جلودار تمامی بادها
زورقم باید بگذرد
تا دریای دور و
خاکی ناشناخته.
بگذار موجها …
بهترین آواز
بهترین آواز، آوازیاست که صدایی ندارد
ولی شکوهمندانه به رویا درآمدهاست.
خوشترین مشروب،
پیشکشیاست، …
مرد محتضر
مرد محتضر
کلاف دردناک عصب
جهانی که درد میکند
ساکن و لال،
مویهی بیصدایش …
دیگر نیست…
دیگر نیست
ستارهای که بر آن زیستم.
دیگر نیست،
خورشیدی که در رکابِ
ستارهای …