در فلک رفیع شعر
یا نغزتر
در خاک یا عالم شعر
که شاملِ افلاک، …
مویه ای برای پرنده ی چسترکارمایکل
آواز میخوانند در ملودیاسپرینگ، تمام دخترکان
میرقصند در ملودیاسپرینگ، تمام پسرکان
گره میخورند به …
مردان جوان
قصاب جوان لباسهای سلاخیاش را از تن در میآورد،
یا چاقویش را تیز میکند …
آغازی ندارد دریا
میگوییم آغازی ندارد
دریا
آغاز میشود هرجا که پیدایش میکنیم
و آنگاه
با آن …
باری چهکسی گفت
غیاب
محو نمیشوی
حتی اگر رفته باشی،
خورشید دورترنیست
از نارنگی رهاشده بر میز
و …
حذف کن
حکمتِ خواندن
شمارِ حکما کم نیست
اما حتی یک درخت،
یک درختِ ابله پیدا نمیشود.
پس …
گردش در باغ وحش
مرگ
مرگ از راه دور میآید
از انتهای آسمانها
به سمت چشمهای من
به سمت …
بیست و هشت مرد جوان
بیست و هشت مرد جوان در ساحل شنا میکنند
بیست و هشت مرد جوان، …
بازار سرپوشیده
دختر زیبا، پستهانهایت با آفتاب صبحگاهی بازی میکنند
بالا میپرند
خواهرانِ خوشههای انگورند و …
آنجا؟
از من با کلمات اینجا میپرسی. ولی این را باید با کلمات آنجا بپرسی.…
ادامهی مطلباز هیچ به هیچ
این سگ که پارس میکند، از هیچ آمدهاست و به هیچ برمیگردد. این دخترک …
ادامهی مطلبدر آن پنجرهها
در آن پنجرهها، با شیشههای رنگی آبی، سبز، سرخ، زرد، گنجشکان به فتح فکر …
ادامهی مطلبقصههای بلند
قصههای بلند! بسیار بلند! به قدر یک صفحه!
آه، روزی که مردان میدانند چگونه …