پرتوان میآیم
با موسیقی،
با شیپورها و طبلهایم،
مارش مینوازم نه فقط برای فاتحان…
خوش و زیباست چون دریا
خوش و زیباست چون دریا
تاریک است صورت درونی سکوت من
بیکرانهاست آن زن…
«موهایت در آمده است.»
«موهایت در آمده است.»
در تنهاییام آواز میخوانم
و نوازششان میکنم.…
آفتاب ِ من
آفتاب پرندگان را گرم میکند و من
تو را به خاطر میآورم آفتابِ من…
به کجا گریختهای
به کجا گریختهای که من نیستم و دستانم؟
از توام من
چون آب
آنجا …
دیگریست
دیگریست
شاید دیگریست
زنی که خود را بازمییابد
گیسوانش را، لباساش را، عاداتش را…
احساس من به تو
احساس من به تو سخت پیچیده است.
از جنس گلهای سرخی نیست که در …
نمیدانستی
بیچاره عشق من
به باورت آنگونه بود
نمیدانستی.
غنیتر بود از آن و
فقیرتر …
ای شب
مفردات
* پیر میشویم، جمعهها بیشتر از همیشه .
* چون آرام میبوسید، عشقهایش بیشتر …
شاعر تنم من و شاعر جان
شاعر تنم من و
شاعر جان،
لذت بهشت با من است و
رنج دوزخ،…
غار کلمات!
نه از سر عفو
چراغی در دست
قدم مینهد جوان
به میان غار کلمات……
در رویاهایت
در رویاهایت
کسی میگوید: هزار سالِ پیش…
نه بیش و نه کم: هزار سال …
ما نابکاریم
اخلاق در ما دائمیست.
لحظهای نیست
که خلاف این را ثابت کند
اینرا که …
بر کوههای تهی
بر کوههای تهی
هیچ انسانی در دیدرس نیست.
تنها پژواک صداهای آدمیان.
سایهها باز …