ملاقاتی کامیار محسنین شعرهابه اسپانیایی نجوا می کند که دیگر زمانی نمانده است.صدای داس هایی که … ادامهی مطلب
در شعر کامیار محسنین شعرهاآوردنِ تصویر، دیوار، بادگل، شیشه، برق روی چوب،و زلالیِ نابِ سردِ آب… ادامهی مطلب
کلکسیونر کامیار محسنین شعرهاچیزهایی پیدا کردماما باز پراکنده اشان می کننددر مسیر بادهای چهار سو… ادامهی مطلب
ترانه ای می خوانم از تغییر کامیار محسنین شعرهاترانه ای می خوانماز زیبایی آتنبدون بردگانشاز دنیایی آزاداز شاه … ادامهی مطلب
آن شب زن گریه کرد، اما نه برای آنکه مرد بشنود کامیار محسنین شعرهابه یگانه ام، آنیاآن شب زن گریه کرد، اما نه برای آنکه مرد … ادامهی مطلب
در باب به بستر رفتن کامیار محسنین شعرهابقایای ستاره ای گرفتار شد میان موهایتتکه تکه شد مثل پوست گردوستاره … ادامهی مطلب
نه نیک و نه بد در نظر من کامیار محسنین شعرهافکر می کنم هر از چند گاه نگاهمان می کننداز روبرو، از عقب، … ادامهی مطلب
جنگ های غم انگیز کامیار محسنین شعرهاجنگ های غم انگیزاگر که عشق را همراه نباشند.غم انگیز…غم انگیز…… ادامهی مطلب
آخرین ترانه کامیار محسنین شعرها نقاشی شده، نه تهی:نقاشی شده خانه منبا رنگ های سرشاراز شهوت … ادامهی مطلب
به کجا؟ کامیار محسنین شعرهاحالا به کجا؟ همچون شمایل ازلی ویرانی مناین شبح ایستاده در اندرون من… ادامهی مطلب
در میان ما عشق عروج کرد کامیار محسنین شعرهادر میان ما عشق عروج کردبه مانند ماه در میان دو درخت نخل… ادامهی مطلب
والس عشاقی که برای همیشه به هم پیوستند کامیار محسنین شعرهاهیچگاه ترک نکردندگلستان آغوش را.و به گرد گل سرخِبوسه هایشان گشتند.… ادامهی مطلب
نیاز دارم به شنیدن صدای تو کامیار محسنین شعرهانیاز دارم به شنیدن صدای تو،اشتیاق به بودن در کنار تو،و درد … ادامهی مطلب
خورشید، گل سرخ، و کودک کامیار محسنین شعرهاخورشید، گل سرخ، و کودکگل های روز زاده می شوند.فرزندان هر روز… ادامهی مطلب
گورستان همین نزدیکی هاست کامیار محسنین شعرهاگورستان همین نزدیکی هاستهمانجایی که من و تو می خوابیمدر میان میوه … ادامهی مطلب