با من شریک شو
در نان هر روزهی تنهاییام!
پر کن با حضورت
دیوارهای …
چون لکلکی سرمازده
کنار من باش
عشق گریخته است
تو حرف میزنی
تو حرف میزنی: تا دم مرگ
تو حرف میزنی: برای ابدیت
و اگر درختی …
چه کسی ؟
دوست دارم
دوست دارم اشتیاق را
صعود از نردبان صدا و رنگ را
ربودن عطر یخزده …
دنیا
دنیا خیلی کوچک،
دنیا فقط قد دو قصه است.
آنبالا تو نشستهای
سخت نفس …
در اهایو
نیویورک ناخنهای قهوهای دارد
و دندانهایی از سنگ.
منهتن در آتش است.
اما در …
زمین می شکوفد
آنگاه که پرندگان از سر کلماتم پرکشیدند
و ستارگان خاموش شدند،
نمیدانم چطور خطابشان …
رام کردن کلمات
رام کردن کلمات
دشوارتر است
از رام کردن ببرها
در شگفتی از چالاکی خویش…
سر بریده یک قدیس | هالینا پوشویاتوسکا
دلم را چنان بر سر دست میبرم انگار سر بریده یحیای تعمید دهنده باشد…
ادامهی مطلب