۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبمادر جوان | فرانسیس پونژ
روزی چند پس از زایش کودک، زیبایی زن تغییر کرده است. چهرهی اغلب روی سینه خمیدهاش، کمی کشیدهتر شده است. چشمهایش بهدقت اشیاء پیرامون را نگاه میکند، گاهی به نظر کمی حیران و گیج میرسد. خیرهگی آن چشمها پر از اطمینان است آنگاه که هر لحظه …
ادامهی مطلب