بازار سکوت بود. زنان مویان میراث خویش را میپراکندند، لباسهای چرب را و روز …
ادامهی مطلبریاضیات همدردی
رز سیاه
هایکو
سکون:
به صخره رخنه میکند
مویهی زنجره.…
موهایش
ریشهی موهایش داغ میشود
وقتی شانهشان میکند
باد در علفها میپیچد.…
هایکو
به خواب که میروند
کوهها
رها میکنند پرندگان تابان را.…
هایکو
عیدیهای امسال
کنار هم
نزدیک بالشام.…
میان
مسافر
دهان ها
تاریخ
خون سازندگان اهرام
آمیخته به دود کورههای آشویتس
(غذای شیرها در اعصار نخستین).
قارچهای …
با من حرف بزن
سرزمین مرگ
در ساختمانی با اسکلت سفید
مقامات بر کاغذ مینویسند:
همهچیز امن و امان است.…
گم گشته
خنجر نقره ای
خنجر نقرهای تو بودی
خنجر نقرهای!
آنکه دست مرا به سخره گرفت اما
تو …
سیب
سیب میخوری، سراپا برهنه
و سیب، سیب است، سخاوت طبیعت
یک سو سرخ و …