دیشب جغدی در آبی پررنگ شمار نامعینی از آوازهای خوشتراش را به دل جهانی …
ادامهی مطلبباران
دیشب باران با من حرف زد آرام، میگفت چقدر شادم که فرو باریدهام از …
ادامهی مطلبیک ترانهی عاشقانه
مرد عاشق زن بود و زن عاشق مرد. بوسههای مرد تمام گذشته و آیندهی …
ادامهی مطلبچراغ
فراموشکردن کسی مثل ایناست که یادت برود چراغ حیاط پشتی را خاموش کنی. چراغ …
ادامهی مطلبنجوا
در را که پیدا کردم برگهای تاک را دیدم که پچ پچه ای گرم …
ادامهی مطلبدر آمدن فرزانگی با زمان
اگرچه شاخه ها بسیارند، اما ریشه یکیست. در همه روزهای دروغین جوانیام شاخهها و …
ادامهی مطلبدرخت، درخت
درخت،
درخت
خشک و سبز.
دخترک زیبا زیتون می چیند.
باد، دخترباز برجها دور …
حلاوت آواز تو
چگونه می توانم روحم را در خودم نگه دارم تا روح تو را لمس …
ادامهی مطلبما و پرندگان
نخستین نان
دیرزمانی به او فکر میکردم که زیبا بود با زیبایی غریبه ای. آه امام …
ادامهی مطلبدوباره تابستان
در برفها قدم میزنم، با چشمهای بسته نور اما میداند که چهسان از ميان …
ادامهی مطلباز هراس
۱ حالا میتوانم دستهای مومنات را ببوسم تنها اگر بخوابم و رویا ببینم … …
ادامهی مطلبمثل تو
درست وقتی که امید پژمرد، ویزا آماده شد. در به خیابانی باز میشود، مثل …
ادامهی مطلبچون پنجرهای
سماوری زرد دستمالی سفید چنان چون پنجرهای.…
ادامهی مطلبکه میداند
که میداند که این برگ درخت آزاد با خود چه میگوید از شاعری که …
ادامهی مطلبهمهی خیابانها دیدهاند
همهی خیابانها دیدهاند: مردی را که بار گاری خالی میکند کودکی را که میگذرد …
ادامهی مطلب