یکنواختی کامیار محسنین شعرهاروز یکنواختی در پی روزی دیگربه همان یکنواختی. همان چیزهاباز اتفاق می … ادامهی مطلب
خرمن بی حاصل کامیار محسنین شعرهامادر گفت از جمجمه اش شناختمشبا دندان های سپید زیبایش.دندان های سپید … ادامهی مطلب
زمان تو کامیار محسنین شعرهازمانش می رسد وقتی که دیگر زمانی نیست.گام ها متوقف می شوند، نمی … ادامهی مطلب
سونت کامیار محسنین شعرهاماه ژانویه پر کشیده استاز پنجره های زندان؛شنیده ام آواز محکومان را … ادامهی مطلب
شعر می سوزد کامیار محسنین شعرهاآتش شعرها را می خواند.آتش نشان گذاری ها را مشخص می کند.آتشِ تند … ادامهی مطلب
برای آمونیس که در سال ششصد و ده در بیست و نه سالگی مرد کامیار محسنین شعرهارافائل، از تو خواسته اند چند بیتی بنویسیبرای سنگ نبشته آمونیس شاعر.چیزی … ادامهی مطلب
پیش از آنکه زمان تغییرشان دهد کامیار محسنین شعرهاغرق غم بودند به هنگام جدایی.آن چیزی نبود که آنان می خواستند: شرایط … ادامهی مطلب
از ساعت نه کامیار محسنین شعرهادوازده و نیم. زمان به چه سرعتی گذشتاز ساعت نه که چراغ را … ادامهی مطلب
صداها کامیار محسنین شعرهاصداهایی که می خواستیمشان، دوست داشتیمشان،از آن کسانی که مرده اند، یا کسانی … ادامهی مطلب
فراموش کن کامیار محسنین شعرها فراموش کن عذابی.که به دیگران داده ایفراموش کن عذابی.که دیگرانت … ادامهی مطلب
به یاد آر، بدن کامیار محسنین شعرها بدن، به یاد آر نه تنها چه اندازه با تو عشق ورزیده اند… ادامهی مطلب
چلچراغ کامیار محسنین شعرها در اتاقی – خالی، کوچک، فقط یک چاردیواری– پوشیده با پارچه سبز… ادامهی مطلب
خاموشی ها کامیار محسنین شعرهاوقتی برهنه به آب می زنیدر شیشه دمیده دریای صبحگاهیوقتی ابرها همه … ادامهی مطلب
همه پرندگان کامیار محسنین شعرهاما همه پرندگان را خواهیم کشت.همه. کلاغ ها در فلق گفتند همه. و … ادامهی مطلب