آمدن به آن اتاق بلند پس از سالها
پس از اقیانوسها و سایههای تپهها …
یک مصاحبه
وقتی رفتم ازرا پاوند رو ببینم، هجده سالم بود، کالج میرفتم. پاوند تو بخش…
ادامهی مطلبمشاهدات بهاری
بارش آبشار یاسهای زرد وزش نسیمی، آیا نیست در هیچکجا؟ ببین دوباره، وه خدای…
ادامهی مطلبغمآواز مهاجر
از روزی که به دنیا اومدم مردم همیشه سعی کردن منو بکشن اینو یه مرد…
ادامهی مطلبفصل بهار
چشم سرخ خرگوش غمگین نیست. دیگر کسی سوار بر کرجی از روستای طلایی اندوه عبور…
ادامهی مطلبنگاه
استرفون منو تو بهار بوسید
روبین تو پاییز
اما کالین فقط نگام کرد
هیچ وقت منو نبوسید…
عشق مثل نمک
بلورهایش در دست ما
چنان پیچیده است که رمزگشاییاش ناممکن
بیلحظهای تردید…
تنانه
خوشترین لحظهٔ زندگی زن
وقتیست که میشنود عشقش کلید را
در قفل می چرخاند،…
جهان باستان
برای دان و جینی به روح اعتقاد دارم؛ گرچه اعتقاد داشتن یا…
ادامهی مطلبخوشترین روز جهان
فکر کنم اوایل اردیبهشت بود زمان یاس و ذغال اخته زمان وعده ها و…
ادامهی مطلبشعر
هر صبح یادم میرود ماجرا از چه قرار است. میبینم دود با گامهای بلند…
ادامهی مطلبجدایی
ساعت هشت
شام ساعت پنج سر میز میآید ستارهٔ شب ساعت شش به آسمان و دلدادهٔ…
ادامهی مطلبخوشحالم که من منم
من که اصلا نمی فهمم مردم چرا زل میزنن به من وقتی لباسامو درمیارم…
ادامهی مطلبستاره
چشمک بزن چشمک ستاره کوچیک من دلم میخواد بدونم چطور میتابی تو به من…
ادامهی مطلبهمه ما
یکی با آب رفت یکی زیر سنگ یکی با آتش به هوا یکی جنگید …
ادامهی مطلب