میخواهم بنویسم
میخواهم آوازهای مردمانم را بنویسم
میخواهم بشنوم صدایشان را وقتی ترانه های …
سیلاب ماه | اتریج نایت
سیلاب هیچ ماه ای خاطره آن شب را نمیشوید
تنها باران به یادم مانده …
دشت بی یادبود جنگ
این همان دشتی است که در آن جنگی رخ نداده
هیچ سرباز گمنامی اینجا …
سرود سوییتو | جون جردن
زبان شیطان
چنگال هجاهای درنده اش را
بر گلوی سوییتو
فرود می آورد
تا …
کتیبه | آمبروس بیرس
فاتحی همان قدر عاقبت اندیش که دلیر
گهواره ربود که گور سازد.
تخت سلطنتش …
مجسمه ها
در پراگ، یا شاید بوداپست
قهرمانان از اسبهایشان بر زمین افتاده اند.
اینجا داستان …
بهار
فریادزنان
آوازخوانان
در میان درختان تاب میخورم من
در میان ویزاویز زنبورهای سیاه
تا …
رنگی در همین آسمان| تونی هوگلند
عصر بهار | آن سکستون
همه چیز اینجا زرد است و سبز.
به صدای گلویش گوش کن، به صدای …
سبز بهار | هالینا پوشویاتوسکا
پس با دستانم
دنبال میکنم عصب به عصب
حلقه به حلقه این زنجیر طلا …
دستان تو | هالینا پوشویاتوسکا
دستان تو چند سال دارند؟
درختان پرگره
به موهای من که دست میکشند
بهار …
باران نم نم| سارا تیسدیل
باران نم نم و بوی خاک،
پرواز پر پیچ و تاب چلچلهها با آن …
بهار | رزه آوسلندر
امروز | بیلی کالینز
سه هایکو، دو تنکا | فیلیپ اپلمن
اواخر اسفند
اولین روز گرم
و بعداز ظهر به نیمه نرسیده
از برف هیچ باقی نخواهد …