۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبدر انتظار بربرها
اصلا معلومه که واسچی تو ميدون جم شديم و چش به راه چیهستيم؟ حتميه که امروز بربرا میرسن. خوب، واسه چی سنا هيچ غلطی نمیکنه؟ سناتورا همينطوری نشستن و قانون بیقانون؟ آخه، بربرا امروز میآن. سناتورا الان چه قانونی میتونن بذارن؟ بربرا که بيان، خودشون اينکارو …
ادامهی مطلب