چه با خود میآورد این باد شبانه؟
باران، برف یا یک نامه را؟
یک …
جنون من
ضربههایی بر پنجره بیدارم کرد
رفتم ببینم کیست.
فقط شب بود،
یک بید مجنون …
بوی آتش و کاه
بوی آتش و کاه
از گذرگاههایی میگذرد
که مال مناند
آنجا که پناهگاهی برآوردهام…
یک روز میهمان و سپس بیگانه
نمیتوانم تصویرت کنم ای عاشق گاهبهگاه!
نمیتوانم تصویرت کنم ای عاشق گاهبهگاه!
در خاطره پیچیدهای
به ظرافت و مهارتی
که …
تمام حیوانات
وضوح، چنان که رویا، بومی دهان اوست
وضوح، چنان که رویا، بومی دهان اوست.
میان کلمات، میوهایست کامل.
میان کلمات، سایهایست…
باید یاد بگیریم خود را ببخشاییم
باید یاد بگیریم خود را ببخشاییم
چون ای عشق،
جهان را من و تو …
چون شعری
چون شعری
آگاه از سکوت اشیا
حرف میزنی
تا مرا نبینی.…
هنگام که قصر شب
هنگام که قصر شب
به آتش کشد زیبایی خویش را
بر آینهها میکوبیم
تا …
یکروز
یکروز
یک روز شاید
بیآنکه بمانم بروم
بروم چون آنکه میرود.…
از خویش به بامداد جهیدم
از خویش به بامداد جهیدم.
تنم را کنار نور رها کردم
و آواز خواندم…
از پیرانم من و از جوانان
از پیرانم من و از جوانان،
از ابلهان چنانکه از فرزانگان
بیمراعات دیگران و …
لکهی خاکستری بزرگیست غروب
لکهی خاکستری بزرگیست غروب
شرابی ناممکن
خوشرنگتر از کهربا.
غریق دلتنگی،
میخواستم بگویم:
غروب، …
هربار
هربار
میگریزی بیشتر از زندگان
هر بار
سخن میگویی بیشتر از مردگان،
و چنیناست …
مهای متراکم
۱
مهای متراکم
جامهای درخت هلو را شکوفا کرد.
در هوا
درخشش بهار پراکنده …