بوی آتش و کاه
از گذرگاههایی میگذرد
که مال مناند
آنجا که پناهگاهی برآوردهام
برای خویش.
آهسته آهسته تبخیر میشود
در ساعت ستارگان
در مراسم مختصر هراس.
دو زمرد آتشین
چشمان مرا میسوزانند
چرا که وداع
چشمانم را
سبز نقاشی کرده است
از دقیقهی میلاد تا پایان اعصار.
معادن آسمان
به تماشای رودها و صحراها نشستهاند .
شاید ستارهای بشکوفد.