۱
مهای متراکم
جامهای درخت هلو را شکوفا کرد.
در هوا
درخشش بهار پراکنده میشود
گلهای سرخ بامداد
و میان امواج
دخترکان
با پاهایی سبک
چون پر پرندگان.
چه خواهد جست
با فانوس ماتاش
کرم شبتاب؟
۲
شرمآگین به همراه نسیم
به بانو یانگ-کوی-فی شباهت میبری
در جشن سلطنتی گلهای صدتومانی
که او همین بازی را گزید
تا به ماهای بدل شود
با رنگهایی ملایم
و شبنم بلورین غروب.
چه فواصلی برمیگزینی
تا در غیابها بازی کنی!
مثل گلهای مسحور و شکوفای شب
تنها عطری میپراکنی
گمگشته
مخفیانه
در دورها.
چنین دور
چه میجویی در ماه
اگر نه کرم شبتاب؟
۳
دریغا منِ مست!
لیپو
ردِ آبرنگهای ملایمِ گرگ و میش را
دوباره با من خواهد گرفت
و از پسِ تپههای خاموش
کرمهای شبتابی میشویم
گمگشته
با فانوسهای کاغذی
بر شانههایمان.