اين است قانون گرم انسانها
از رَز باده مىسازند
از زغال آتش و
از …
ما دو …
ما دو، دستادست
همهجا خود را در خانهى خويش مىانگاريم
زير درخت مهربان زير …
هواى تازه
جلو خودم را نگاه كردم
در جمعيت تو را ديدم
ميان گندمها تو را …
تو را دوست میدارم
تو را به جاى همه زنانى كه نشناختهام دوست مىدارم
تو را به جاى …
تنها نيستم
پُر
از ميوههايى كه در دهن آب مىشود
آراسته
به هزار گُل ِ گوناگون…
چشمانداز ِ عريان
چشماندازى عريان
كه ديرى در آن خواهم زيست
چمنزارانى گسترده دارد
كه حرارت تو …
براى مثال
مگر نه چنين است كه همواره
روزها تهى از عشق است
هر سپيدهدم نابخشودنى…
بوسه
نيمگرم هنوز از رخت و پخت ازاله
بربسته چشم مىجنبى
هم از آن دست …
سنگنبشتههاى گور
«براى آن كه زندهگان به زندهگى انديشه كنند، سنگنبشتهى گور يكى از كهنترين انگيزههاست. …
ادامهی مطلبو يك لبخند
شب هيچگاه كامل نيست
هميشه چون اين را مىگويم و تأكيد مىكنم
در انتهاى …
ميعاد
اينجا
پرندهگان نمىخوانند
ناقوسها خاموشند
و يونان نيز
لب فرو بسته
با تمامى ِ …
بنا
– آن خانه را چه گونه پى خواهند افكند؟
درهايش را چه كسى بر …
اينجا، نور…
زنگار
با سنگ مرمر
چه تواند كرد؟
يا غُل و زنجير
با توفان
يا …
لوح گور
شيردلى سرفراز
بر خاك افتاده است
خاك مرطوب در خود جايش نمىدهد
كرمهاى حقير …
نمازخانهى سپيد
نمازخانهى سپيد بر دامنه
رو در آفتاب
از مَزغل
آتش مىكند.
و در سراسر …
دوشيزگان ِ تگرگ
دوشيزهگان ِ تگرگ
در كناره
در كار ِ گرد آوردن نمكاند.
آنان، از آن …