هواى تازه

هواى تازه


جلو خودم را نگاه كردم
در جمعيت تو را ديدم
ميان گندم‌ها تو را ديدم
زير درختى تو را ديدم.

در انتهاى همه سفرهايم
در عمق همه عذاب‌هايم
در خَم ِ همه خنده‌ها
سر بر كرده از آب و از آتش،

تابستان و زمستان تو را ديدم
در خانه‌ام تو را ديدم
در آغوش خود تو را ديدم
در رؤياهاى خود تو را ديدم

ديگر تركت نخواهم كرد.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.