دوباره پایم به سیاست باز شد.
میدانم به هیچ دردی نمیخورم
ولی از من …
بر زبان نمیآید.
به چشمهامان میآید،
به دستهامان،
میلرزد،
مقاومت میکند.
بعد
میگوید صبر …
مردی که دندان ندارد
نمیتواند برقصد.
مردی که چشم ندارد
نمیتواند بگوید: بونژو مادام!…
اگر زندگی خوب است،
رویا از آن هم بهتر است،
و از همه بهتر…
در تنهاییام
دوستانم را دارم:
وقتی با آنها هستم،
چه دور، چه دورند آنها!…
از «هنر غذاخوری»،
درس نخست:
نباید قاشق را
با چنگال گرفت.…
بیدار شوید ای خنیاگران:
پژواکها به آخر میرسند و
صداها آغاز میشوند .…
نه خورشید
که ناقوس،
وقتی بیدارت میکند
بهترین اتفاق صبحگاهیست.…
نویسندگان،
صحنه با تعصبی تئاتری به آخر میرسد:
در آغاز صورتک بود.…
ساعت قلبم:
ساعت یک امید و
یک ناپیدایی.…
چشمی که میبینیاش
چشم نیست چون تو او را میبینی،
چشم است
چون تو …
کلمات عاشقانه را،
با اندکی اغراق
بهتر میتوان فهمید.…