بر زبان نمیآید.
به چشمهامان میآید،
به دستهامان،
میلرزد،
مقاومت میکند.
بعد
میگوید صبر کن،
صبر کن،
و میدانی که خداحافظی
تلخ و بیهوده است.
اثری از : خایمه سابینس محسن عمادی
بر زبان نمیآید.
به چشمهامان میآید،
به دستهامان،
میلرزد،
مقاومت میکند.
بعد
میگوید صبر کن،
صبر کن،
و میدانی که خداحافظی
تلخ و بیهوده است.