و تو هم باید بمیری، غبار محبوب
و در هیچ سرایی حفظت نمیکند تمام …
علف
جسدهاشون رو تلنبار کنین روی هم توی اوسترلیتز و واترلو.
با بیل بفرستینشون اون …
خاکسترهای حیات
عشق رفته و مرا تنها گذاشته و روزها شبیه هماَند؛
باید بخورم، و می …
ترانه کوچک معلولین
جغرافیاهای خیالی
اگر نبود
به خاطر آن صبح پاییزی
دم ملتهبِ
شهرِ گردنزده
سکوت فرو افتاده…
جفت بریدن
فرشتگان نه پرندهاند
نه انسان
بیهوده است نشان دادنِ
اندام بچگانه گوشت آلودی
با …
معترض گریزان از خدمت
میمیرم، اما
این تنها کاریست که برای مرگ میکنم.
صدایش را میشنوم که اسبش …