خواننده های مغرور
پشت روزنامه های بلند پنهان می شوند.
جوانان همه دست و پاهایی هستند
که جوانی انداخته از رمق.
جهانگردان شق و رق نشسته اند
بی اعتماد به همه چیز.
فقط مستان و دیوانگان
شوق حرف زدن دارند.
فقط شاعر
شعرش را دنبال می کند در میان تبلیغات.
فقط شخصی سالخورده
این درخواست را با دقت می خواند
که «صندلی خود را
به اشخاص سالخورده بدهید.»