۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلباومو-تنا-شی (به ژاپن خوش آمدید) | یوسوهیرو یوتسوموتو
من یک افسر مهاجرت یکرنگبینام با فرض اینکه هر خارجی یک دیو بی پیکر است از عفت این جزیره محافظت میکنم. من موبد یک معبد شینتوام که جهانی میاندیشم میتوانم به انگلیسی، آلمانی و فرانسوی دعا بخوانم و در بازارهای برونمرزی نذورات را سرمایهگذاری میکنم آرزو …
ادامهی مطلب