۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلباشک
یک قطره اشک
مثل یک کوه، قویاست
مثل یک عقیده، مصمم است.
قصههای زیادی برای گفتن دارد
قصههای نو، قصههای کهنه
میتواند از دشمنی بیاید
یا از غم، از شادی، خشم، خوشی یا زیبایی
یک قطره اشک دریاچهای زیباست
و گودالی گلآلود است.
جهان را میآفریند
رنج را، کهنه را، نو را
چیزهای مشهور را ، چیزهای ترسناک و چیزهای ناشناخته را.
مثل جهان، کهن است
مثل یک بره، جوان
مثل یک بچه، بیگناه
مثل یک انسان، شرور