سرباز من

سرباز من


فردا پانسمان مرا برمی‌دارند نمی‌دانم شاید از فردا با تنها چشم باقی مانده‌ام، نصف یک پرتقال را ببینم نصف یک سیب را نصف صورت مادرم را. من گلوله را ندیدم ولی وقتی در سرم منفجر شد دردش را احساس کردم تصویر آن سرباز با آن تفنگ بزرگ و دست‌های لرزان هنوز در سرم می‌چرخد آن روز با چشم‌های بسته‌ام او را دیدم شاید آدمها در در سرشان یک چشم یدکی دارند تا آن را با چشمی که از دست می‌دهند عوض کنند. یک ماه دیگر در روز تولدم یک چشم شیشه‌ای خواهم داشت شاید همه چیز را گرد و قلنبه ببینم. خوب، قبلا با تمام تیله‌هایم به دنیا نگاه کرده‌ام و همه چیز عجیب بود. شنیدم که یک بچه‌ی نه ماهه هم یک چشمش را از دست داده است. تعجب می‌کنم که سرباز اسرائیلی من چطور دلش آمده به او تیراندازی کند من بزرگم از زندگی خیلی چیزها را دیده‌ام ولی او فقط یک بچه‌است که هنوز هیچ چیز قشنگی را ندیده است.

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.