۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مىكرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مىشناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مىكشيد. زير درختان جنگلها در باران در بوران بر برف ستيغها ميان چشمها و بازىهاى …
ادامهی مطلبپنجاه و نهم: ماهی کپور
اثری از:لارش گوستاوسون، سهراب رحیمی آن کلمهی عجیب و غریب را در خواب می جستم و اصلا نمیتوانستم پیدایش کنم وقتی خواب یک ماهی / با چشمهای قرمز دیدم بیدار شدم. با نان جویده و قلاب خمیده شکارش آسان بود خیلی کندذهن تر از مرواریدماهیهای …
ادامهی مطلب