میانِ دهانِ غایبات
و دهان من
هوا، میوهای خاموش و مشترک است
و من …
شعر ۱۲، شب پلنگ | کلارا خانس
میتوانم درختی را به کار برم
تا با تو عشقبازی کنم
و دیواری را…
شعر ۱۳، شب پلنگ | کلارا خانس
چنانکه در آنسوی جدال
کبوتر،
گلویی بریده،
خون بر خاک می ریزد
و پَر، …
شعر ۱۴، شب پلنگ | کلارا خانس
شعر ۱۵، شب پلنگ | کلارا خانس
گلها را به آب میاندازم
تا رقص به ساحل دیگر برسد.
صدایم جریان خود …
شعر ۱۶، شب پلنگ | کلارا خانس
گرگها که زوزه میکشند
و شکارچیها که میگذرند
هنوز میان درختان سرگردانم
و نمیدانم، …
شعر ۱۷، شب پلنگ | کلارا خانس
تنها سایهی این عشق را می بینم
تجلیِ بالی را که راه خود را …
شعر ۱۸، شب پلنگ | کلارا خانس
وقتی که سگها
پارس میکنند،
از میان دریاچههای گلآلود
مناجاتی از خزه میگذرد.
پنهان …
شعر ۱۹، شب پلنگ | کلارا خانس
آه، حیوانِ وحشیِ من
روزی که به صورتم پرت کردی
روبانی را که به …
شعر ۲۰، شب پلنگ | کلارا خانس
آه، حیوانِ وحشیِ من
بگو که منم آن خوابگردی
که از پژواک تا پژواکِ …
شعر ۲۱، شب پلنگ | کلارا خانس
امروز ردپایات را دیدم
تمامِ آن گلهای رزماری ، همهی آن بفشهها
و تمامِ …
شعر ۲۲، شب پلنگ | کلارا خانس
درختی همرنگ چشمهایم
شاخ و برگش را تا من گسترد
تا بر دقایق شکوه …
شعر ۲۳، شب پلنگ | کلارا خانس
برگهای هراس میپژمرد
و آرام آرام
بر دلواپسیهایم باران میبارد
برگها با باران مینشینند…
شعر ۲۴، شب پلنگ | کلارا خانس
غرش نقرهای طنین میاندازد
و شب را از هم میدرد
در کمین نشسته، عشقات،…
شعر ۱، کتاب زیرین | خوان خلمن
لرزش لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شراب …
شعر ۲، کتاب زیرین | خوان خلمن
کلیدِ دلت کجاست؟
نحس است آن پرندهای که گذشت
با من چیزی نگفت
لرزان …