در اندیشهی زنی که خودکشی میکند
تهیایی هست
که فقط در دمای صفر پر …
نامِ تو | پائولو لمینسکی
شبِ بیکران،
همه به خواب میروند
جز نامِ تو.…
ابعاد عالم | کارلوس دروموند د آندراده
جهان بزرگ است و جا میشود
در این پنجرهی رو به دریا.
دریا بزرگ …
دخترک سفید برف | فرریرا گولار
سلام سگانِ کوچک… | کریستینا پهری روسی
و اینک
زندگانی حقیرِ این جانبهدربردهی فاجعهی عشق
آغاز میشود:
سلام، سگانِ کوچک،
سلام، …
ماگنوس سیگوروسون | ماههای سرد
ماگنوس سیگوروسون، شاعر و مترجم ایسلندی، در سال ۱۹۸۴ میلادی به دنیا آمد. کتاب …
ادامهی مطلبشعر ۱، شب پلنگ | کلارا خانس
شعر ۲، شب پلنگ | کلارا خانس
صبح
و تنم با آواز دیگرگون پرندگان،
با گلهای سپید سپیدهدمان
و نسیمی که …
شعر ۳، شب پلنگ | کلارا خانس
نشاط پائیز و
باران.
جراحتی بر اطلسیها
و دستی که در خلاء ردپاها را …
شعر ۴، شب پلنگ | کلارا خانس
همسرایان میخوانند:
“تو که چشای سرخ داری،
علامتِ تو سینهتو، به ما نشون نمیدی؟”…
شعر ۵، شب پلنگ | کلارا خانس
به رودخانه رفتیم،
از سنجاقکهای آبی یاد گرفتیم
که نگاهمان را پاس بداریم و …
شعر ۶، شب پلنگ | کلارا خانس
کولیان آمدند
سبدها پر از گلابی و
روسریها مملوِّ سکهها
سنگی به هوا انداختیم…
شعر ۷، شب پلنگ | کلارا خانس
گازِ سرخِ دهانت.
شب، با سرودی از زمین
نورها و صداهای سفید را میبلعد…
شعر ۸، شب پلنگ | کلارا خانس
عشقم در تنم زندگیمیکند
و تنم واژهای است
گشوده به منقار پرندهای
که زنگوله …
شعر ۹، شب پلنگ | کلارا خانس
حالا سراغ شعرهای مدفون را میگیرم
که بیشک برایم بهجا گذاشتهای
پیش از آنکه …
شعر ۱۰، شب پلنگ | کلارا خانس
اگر این داغِ مس است
بر تنِ بلوط
به این حفره خواهم خزید
تا …