کولیان آمدند
سبدها پر از گلابی و
روسریها مملوِّ سکهها
سنگی به هوا انداختیم
رقص آغاز شد و
از کپههای آتش پریدیم
کره اسبها رم کردند
و ساعت دلتنگی
آسمان را شخم زد و
رد شد
پاهایم را شبدرها پوشاندند
سرت را گلهای شاهپسند
شعر ۶، شب پلنگ | کلارا خانس
اثری از : محسن عمادی کلارا خانس